معنی کنجد آرد شده

واژه پیشنهادی

خواص گیاهان دارویی

کنجد

کنجد گیاهی است یکساله با ارتفاع حدود یک متر که قسمت انتهایی ساقه آن پوشیده از کرک است. برگهای آن یبضی، باریک و نوک تیز است. گلهای آن برنگ سفید و یا قرمز بطور تک تک در کناره برگ های قسمت انتهایی ساقه ظاهر می شود. برای چاق شدن و تقویت نیروی جنسی موثر است کنجد دارای پروتئین، ویتامین های B,D,E,F و لسیتین Lecithin می باشد. مقدر روغن آن در حدود 50% است روغن کنجد مرکب از حدود 70% اسیدهای جرب اشباع نشده مانند لینولئیک اسید، اولئیک اسید و مقدری اسیدهای چرب اشباع شده مانند اسید پالمتیک و آراشیدیک اسید می باشد برای رفع قولنج کنجد را آسیاب کرده و با سرکه مخلوط کنید و بمقدر نصف وزن کنجد، مغز بادام پوست کنده را بآن اضافه کنید آنها را پودر کنید و هر روز بمقدر یک قاشق سوپخوری از آن بخورید. برای رفع قولنج کنجد را آسیاب کرده و با سرکه مخلوط کنید و بمقدر نصف وزن کنجد، مغز بادام پوست کنده را بآن اضافه کنید آنها را پودر کنید و هر روز بمقدر یک قاشق سوپخوری از آن بخورید. کنجد فشار خون را کاهش می دهد برگ کنجد را اگر به سر بمالید باعث رشد و سیاهی موی سر می شود کنجد فشار خون را کاهش می دهد کنجد ضد رماتیسم استاز روغن کنجد بجای روغن زیتون در سالاد استفاده کنید روغن کنجد برای رفع تنگی نفس و سرفه خشک و زخم ریه مفید است

برای چاق شدن توصیه می شود. برطرف کننده خشونت کام وملین روده است. کند هضم وباعث سستی معده است. دل به هم آور است. زود سیر می کند. و اشتهای خوراک را از بین می برد. تشنگی آور است. کنجد خیس شده در آب در ریزش حیض بسیار موثر است. و سبب سقط جنین می گردد.

تعبیر خواب

کنجد

دیدن کنجد درخواب، مالی حلال بود که هر روز زیاده شود. اگر بیند کنجد بسیار داشت، دلیل که به قدر آن مال حاصل کند. - محمد بن سیرین

لغت نامه دهخدا

کنجد

کنجد. [ک ُ ج ِ / ج َ] (اِ) تخمی است معروف که از آن روغن گیرند بهندی آنر تِل گویند. (آنندراج) (غیاث). سمسم. (منتهی الارب). اسم فارسی سمسم است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). جلجلان. سمسم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است از رده ٔ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که سردسته ٔ تیره ٔ کنجدها می باشد. این گیاه یک ساله است و ارتفاعش بالغ بر یک متر است. قسمت فوقانی ساقه اش پوشیده از کرک می باشد ولی قسمتهای تحتانی آن عاری از کرک است. برگهایش در قسمت قاعده به طور متناوب و در قسمتهای انتهایی ساقه به طور متقابل قرار گرفته، پهنک برگها بیضوی و دراز و نوک تیز است و در قسمت قاعده ٔ ساقه پهن تر از قسمت انتهایی است. گلهای آن که به طور منفرد در کناره ٔ برگهای قسمت انتهایی ساقه قرار دارد، شامل قطعات پنج تایی پیوسته به هم می باشد ولی تعداد پرچمها چهار عدد است. میوه اش کپسولی و محتوی دانه های مسطح و بیضوی است. دانه های کنجدبه سبب دارا بودن مواد روغن قابل استخراج، تنها قسمت مورد استفاده ٔ گیاه است. سمسم. جلجلان. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی است یک ساله و پیوسته گلبرگ که در تمام ادوار کهن برای بدست آوردن روغن از دانه ٔ آن در آسیای استوایی کشت می شده است. (از لاروس):
کنجدی گر دهد ترا گردون
دبه ای بنددت سبک بر کون.
سنایی.
یک کنجدش نگنجد در سینه گنج توران
یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر.
خاقانی.
همان کنجد ناشمرده فشاند
کزین بیش خواهم سپه بر تو راند.
نظامی.
فروریخت کنجد به صحن سرای
طلب کرد مرغان کنجدربای.
نظامی.
اگر لشکر از کنجد انگیخت شاه
مرا مرغ کنجدخور آمد سپاه.
نظامی.
روزها باید که تا یک مشت کنجد زیر سنگ
ارده در خرما شود یا روغن اندر حلقچی.
بسحاق اطعمه.


آرد

آرد. (اِ) نرمه و آس کرده یا نرم کوفته ٔ حبوب چون جو و گندم و برنج و نخود و باقلا. دقیق. طحین. طحن. آس. پِسْت. لوکه:
گیا همچو دانه ست و ما آرد او
چو بندیشی و این جهان آسیاست.
ناصرخسرو.
بی آرد می شود بسوی خانه زآسیا
آنکو نبرده گندم و جو به آسیا شده ست.
ناصرخسرو.
گفت لحم و دنبه گر یابم که خواهد داد آرد
گفتم آنکو آسیای چرخ گردان ساخته.
کاتبی ترشیزی.
تا آرد ز خمره بار بربست
پیچان شده ام چو تیر تتماج.
بسحاق اطعمه.
|| تقصیر. (برهان).
- آرد باقلا.
- آرد برنج.
- آرد جو، دقیق الشعیر.
- آرد جو بریان کرده،پیَه. سویق الشعیر.
- آرد سبوس دار، خشکار.
- آرد سپید، ارده ٔ کنجد سفید. لکد.
- آرد شدن، نرم گشتن به آس یا هاون و جز آن.
- آرد کردن، نرم کردن به آس یا یانه و امثال آن. اِجشاش. طحن.
- آرد کنار، سویق النبق.
- آرد گندم، دقیق الحنطه.
- آرد میده، سمید.
- آرد نخود، آس کرده ٔ آن.
- آرد نخودچی، نرم کوفته و بیخته ٔ آن که از آن شیرینی پزند و در کوفته کنند.
- مثل آرد، سخت نرم کرده.
- امثال:
آرد بدهن گرفته بودن، آنجایی که باید سخن گفتن خاموش بودن.
ما آرد خود را بیختیم آردبیز خود را آویختیم، نوبت جوانی، نوبت تحصیل نام، نوبت شوی نو یا زن نو کردن من گذشته است.

فرهنگ گیاهان

کنجد

سمسم

کالری خوراکی ها

کنجد

100گرم 580 کالری

۱۰۰گرم ۵۸۰ کالری

فرهنگ معین

کنجد

(کُ جِ) (اِ.) از گیاهان دو لپه ای روغنی است که از دانه آن روغن گرفته می شود و در صنایع مختلف از جمله صابون سازی مصرف می شود.

فرهنگ عمید

کنجد

دانۀ روغنی کوچکی که از آن روغن گرفته می‌شود،
گیاه یک‌سالۀ این دانه با گل‌های سفید یا قرمز،


آرد

گردی که از کوبیدن یا آسیا کردن غلات یا حبوبات به‌دست آید: آرد گندم، آرد جو، آرد برنج، آرد نخود،

فرهنگ فارسی هوشیار

کنجد

تخمی است معروف که از آن روغن گیرند

معادل ابجد

کنجد آرد شده

591

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری